دوستان همدم | ||
عشق کربلا
اگر که دل شکسته اى حسین را صدا بزن ******************* درسهاى عاشورا چنان وسیع و گسترده است که نمىتوان از آن فهرست کاملى داد. بویژه آنکه باگذشت زمان و کاوش هرچه بیشتر و عمیقتر و تحلیل دقیق آن روزنههاى جدیدى گشوده و رازهاى نهفتهاى برملا مىشود. اما برخى از کلیات آن دروس عبارتند از: نتایج فداکارى بىمانند سیدالشهدا - علیهالسلام - از هر جهت در راستاى هدف و مقصد آن حضرت شد، و امام در این فداکارى و معاملهاى که با خدا کرد، نه فقط خسارت و زیان نکرد؛ بلکه سود و فایدهاى برد که غیر از خدا کسى حساب و مقدارش را نمىداند. «إِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ»(1) 1. تقرب و ارتقاء درجه
یکى از بزرگترین نتایج قیام سیدالشهدا - علیهالسلام - قرب و ارتقاء درجه آن حضرت نزد خداوند متعال است. 2. نجات اسلام
مهمترین نتیجه قیام حسین - علیهالسلام - نجات اسلام از چنگال نقشههاى بنىامیه است مظلومیت سیدالشهدا - علیهالسلام - آن چنان احساسات را بر ضد آنها به هیجان آورد که مردم علىرغم سیاست آنها، التزامشان به سنن و احکام اسلام بیشتر شد. 3. بیدارى شعور دینى خلوص نیت، فداکارى شجاعت اخلاقى و نترسیدن از مرگ که از صفات ممتاز و برجسته مسلمانان عصر پیامبر بود، از بین رفته و از آن قهرمانان فضیلت که شهادت در راه نصرت دین و مرگ با عزت را به زندگى ذلتبار ترجیح مىدادند، جز تعداد انگشتشمارى باقى نمانده بود. شهادت امام و اصحاب نامدارش احساسات را بیدار و خصال انسانى را زنده ساخت و به مسلمانان درس مردانگى و استقامت داد که هر چه بنىامیه آنها را سرکوب مىنمودند، و شکست مىدادند، و کشته مىشدند. روحیه آنان شکست نمىخورد و کشته شدن در راه هدف را افتخار مىشمردند 4. محبوبیت اهل بیت علیهم السلام و عزت بازماندگان
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَنُ وُدّاً»(2) یکى از آثار شهادت حسین - علیهالسلام - این بود که این محبت در دلها زیاد شد و موجب جلب عواطف و جذب احساسات عموم به خاندان نبوت گشت. 5. تأسیس مکتب عالى و همگانى تعلیم و تربیت
یکى از نتایج شهادت سید الشهدا - علیهالسلام - که همواره مورد استفاده عموم و وسایل تعلیم و تربیت و هدایت جامعه و اخلاق فاضله است، برنامه هایى است که به عنوان عزادارى و سوگوارى و ذکر مصائب آن حضرت در طول سال اجرا مىشود. 6. حکومت بنىامیه در افکار مسلمین و سایر ملل
بنىامیه با کشتن حسین - علیهالسلام - گور خود را کندند، و پرده از اعمال و اهداف شوم خود برداشته و خشم و غضب ملتهاى اسلامى را برانگیختند. 7. گرفتارى بنىامیه به شورش و انقلاب
یکى از عکس العملها و نتایج شهادت و مظلومیت حسین - علیهالسلام - شورشها و انقلابهایى بود که براى بر انداختن حکومت امویین در جهان اسلام بر پا شد. بعد از این انقلاب، انقلاب مختار شروع شد، و همواره شورش و انقلاب بود تا سلطنت بنىامیه منقرض گردید. 8. تحول فکرى
یکى از بیمارىهاى خطرناک فکرى که پس از رحلت پیامبر اکرم - صلىاللَّه علیه و آله و سلم - اجتماع مسلمانان به آن گرفتار شد این بود که بسیارى از مردم زمانى که در برابر عمل انجام شده قرار مىگرفتند هر حکومتى را که روى کار مىآمد واجبالاطاعه و بیعت با آن را لازم الوفا مىدانستند. حسین - علیهالسلام - با این فکر غلط و خطرناک نیز مبارزه کرد و مردم را از این اشتباه که حکومتهایى مانند حکومت بنىامیه و یزید واجب الاطاعهاند، بیرون آورد و فهماند که نه فقط اطاعت از آنها واجب نیست بلکه کوشش براى برانداختن آنها و تأسیس حکومت اسلامى، لازم و واجب است. 9. عکسالعمل جاویدان و پایدار
آثار جهاد حسین - علیهالسلام - در تاریخ جاویدان ماند و همواره نیرو بخش اصلاحطلبان و مجاهدان راه حق و عدالتخواهان است. شهادت حسین - علیهالسلام - و فداکارى اصحاب و اسارت اهل و عیالش، جمال زیباى حقیقت و انسانیت را نشان داد و دلها را به عالم معنا متوجه ساخت، و به همه فهماند که انسانیت یک معناى عالیترى غیر از این اندام ظاهر و یک مشت گوشت و استخوان و رگ و پیه است، و اگر انسان در وادى آدمیت سیر کند، آنقدر قوى و شرافتمند مىشود که با هیچ یک از قواى مادى نمىتوان بر او تسلط یافت و با تمام لذتهاى مادى و مقامات دنیایى نمىتوان او را خرید. 1) سوره توبه، آیه 120 برچسبها: دوستی [ چهارشنبه 85/10/27 ] [ 12:46 عصر ] [ حسین علی شیخ ]
با سلام وتبریک ایام فرخند حضرت امام رضا (ع) و خواهر بزرگوارش حضرت فاطمه معصومه (س) بحث: حقوق متقابل ما و اهل بیت (ع) با استناد از روایات خود اهل بیت (ع) پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : سوگند به آنکه جانم در دست اوست، هیچ بنده اى را کردارش سود نرساند، مگر در پرتو شناخت حقّ ما. الف: دوستی و محبت نسبت به آنها امام على علیه السّلام : بر شما باد دوست داشتن خاندان پیامبرتان؛ زیرا که آن حقّ خداست بر گردن شما و موجب حقّ شما بر خدا مى شود. آیا نمى بینید این سخن خداى متعال را که: «بگو: من در ازاى این از شما مزدى نمى خواهم مگر دوستى با خویشاوندانم». ـ امام سجادعلیه السّلام : حسن بن على پس از کشته شدن على براى مردم سخنرانى کرد و پس از حمد و ثناى خداوند فرمود: «... من از خانواده اى هستم که خداوند، دوستى آنان را بر هر مسلمانى فرض کرده است. او ـ تبارک و تعالى ـ به پیامبرش فرمود: "بگو: من به ازاى این از شما مزدى نمى خواهم، مگر دوستى با خویشاوندان و هر کس، نیکى به جاى آورد، براى او در ثواب آن خواهیم افزود`. انجام دادن نیکى همان دوستى ما اهل بیت است». ب:تمسک و توسل به اهل بیت(ع): پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : امامان پس از من، دوازده نفرند که نُه نفر آنان از پشت حسین هستند و مهدى این امّت از ماست. هرکه پس از من به ایشان تمسک جوید، هر آینه به ریسمان خدا چنگ زده است و هر که آنان را ترک گوید خدا را ترک گفته است امام على علیه السّلام : هرکه به دامن ما چنگ زند، به ساحل نجات رسد و هرکه جز راه ما را بپیماید، غرق گردد. براى دوستداران ما فوجهایى از رحمت خداست و براى دشمنان و کینه توزان ما فوجهایى از خشم خدا. راه مامستقیم است و امر ما باعث هدایت و رستگارى است ج:ولایت پذیری از اهل بیت (ع): پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : ولایت من و ولایت اهل بیت من مایه ایمنى از آتش دوزخ است. امام على علیه السّلام : آنان (آل محمّد) بنیاد دین و تکیه گاه یقین اند،تندرونده، به سوى ایشان بر مى گردد و واپس مانده، به آنان ملحق مى شود. ویژگى هاى حقّ ولایت (و امامت) در آنهاست و بس و وصیت و وراثت منحصر به آنان است. د:مقدم داشتن اهل بیت (ع) بر خود: رسول خدا صلّى الله علیه و آله مى فرماید: «اهل بیت من، ستارگان اهل زمین هستند. پس، از آنان جلو نیفتید و ایشان را جلودار خود سازید، چرا که آنان والیانِ پس از من هستند». مردى برخاست و عرض کرد: اى رسول خدا!کدام اهل بیتت؟ فرمود: «على و فرزندان پاک او». امام صادق علیه السّلام : هرکس ولایت آل محمّد را بپذیرد وآنان را به سبب خویشاوندیشان با رسول خدا صلّى الله علیه و آله بر همه مردم مقدّم دارد، چنین کسى از آل محمّد است؛ چون ولایت آل محمّد را دارد، نه به این معنا که در واقع، جزء این خاندان است، بلکه از آنان است به سبب پذیرش ولایتشان وپیروى کردن از آنها. هـ:درود و صلوات بر اهل بیت (ع): پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : هر که نمازى بخواند و در آن بر من و اهل بیتم صلوات نفرستد، نمازش پذیرفته نمى شود. امام صادق علیه السّلام : پدرم مردى را دید که به کعبه آویخته و مى گوید: اللّهم صلّ على محمّد. پدرم به او فرمود: «اى بنده خدا! آن را ناقص مگو. حقّ ما را ضایع مگردان. بگو: الّلهم صلّ على محمّد و اهل بیته ادامه دارد... برچسبها: مسائل روز [ سه شنبه 85/9/7 ] [ 9:23 عصر ] [ حسین علی شیخ ]
با سلام ماه ضیافت الهی با برکاتش وداع گفت امید وارم بیشترین بهره رو برده باشید بعد از مدتی اومدم اومدم حرفای خودمونی شما رو گوش کنم راستی از ماه رمضان چه خبر؟ حتما همتون خاطرات خوبی رو از ماه ضیافت الهی به یاد دارید ازتون می خوام هر خاطره ای دارین بنویسید منتظرتون هستم
برچسبها: مسائل روز [ سه شنبه 85/8/9 ] [ 4:27 عصر ] [ حسین علی شیخ ]
میلاد با سعادت مولای متقیان حضرت علی (ع)و روز پــــدر بر همــگان مبــارک بــادویژگی های برجسته ی علی(ع)علی(ع) فرزند ابوطالب و نوه ی عبدالمطلب است. هاشم جد او به شمار می رود. سیزده سال قبل از بعثت، در عرصه ی عالم خاکی ظهور کرد. کنیه ی او ابوالحسن و حیدر لقب اوست. علی(ع) از دوران کودکی پرورش یافته ی پیامبر بود و معرفت و حکمت و اخلاق را از او آموخت. برای شناخت بیش تر امام علی(ع) به بیان برخی ویژگی های برجسته ی آن حضرت می پردازیم:1. ایمان امیرالمؤمنین اولین کسی است که رسول خدا را تصدیق کرد و به او ایمان آورد و به نماز او اقتدا کرد.[1] حضرت جای گاه خود و یاران پیامبر را چنین توصیف می کند: «ما پیوسته و پی گیر در کنار رسول خدا(ص) با پدران و فرزندان و برادران و عموهای مان می جنگیدیم. و این امر جز افزودن بر ایمان مان و پذیرش و فرمان برداری بیش تر حق، پی آمدی نداشت.»[2] 2. موقعیت سنجی با این که، امت پیامبر، پس از وفات آن حضرت، در امر خلافت، گرفتار اختلاف شدند و امانتی که پیامبر به دست علی(ع) سپرد، توسط افراد کینه توز غصب شد، ولی علی(ع) با موقعیت شناسی، صبر را بر تقابل ترجیح داد. و با سکوت، در مقابل فتنه و آشوب ایستاد تا این که، دین رسول الله بماند. حضرت در نامه ای به مردم مصر، جریان سقیفه را توضیح می دهد: «مردم را دیدم پیرامون دیگری گرد آمده اند و با او بیعت می کنند. دست از هرکاری برداشتم و بیعت نکردم تا آن گاه که دیدم بازگشتگان از اسلام بازگردیده، به نابودی دین محمد(ص) فرا می خوانند؛ لذا ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمانان برنخیزم، در ساختمان آن شکستگی و رخنه ای ببینم، یا آن را سراسر ویران بیابم که مصیبت چنین پیش آمدی بر من، بسی گران تر است تا از دست رفتن سرپرستی شما که بی گمان بهره ی روزهایی اندک است.»[3] 3. آگاه ساختن مردم و آشنا کردن آن ها به حقوق اجتماعی «آن گونه سخنانی که با گردن کشان خودکامه می گویند، با من نگویید و چنان که در نزد خودخواهان تندخو محافظه کاری می کنند، با من محافظه کاری نکنید. و با ظاهر سازی معاشرت نداشته باشید و درباره ی من گمان نبرید که اگر سخن حقی به من گفته شد، آن را سنگین احساس کنم، و نه این که بپندارید که من خواستار بزرگ داشت خود از سوی شما هستم»[4] 4. خلوت گری عشق علی(ع) امیرالمؤمنین(ع) با همه ی عظمت و بزرگی، به درگاه خدا رو می آورد و با او خلوت و زمزمه می کرد. و چنین با خدا می گفت: «خدایا، گناهی را از من بیامرز که تو از من بدان داناتری. پس اگر بازگشتم، تو هم با آمرزش بر من بازگرد. خدایا، گناهی را از من بیامرز که از درونم وعده کردم و بدان وفا کردنی در نزد من برایش نیافته ای. خدایا، گناهی را از من بیامرز که به زبانم خواسته ام به سوی تو تقرّب بجویم، سپس قلبم با آن مخالفت کرده است. خدایا به گوشه ی چشم اشاره کردن ها و سخنان بیهوده گفتن ها و خواسته های ناروای دل و لغزش های زبان را از من بیامرز.»[5] 5. هدایت ساختن مخالفان خوارج و اهل نهروان از معاندان و مخالفان جدی حضرت علی(ع) بودند که با روش های گوناگون با آن حضرت مخالفت می نمودند؛ ولی امام علی(ع) در تعلیم و هدایت و آگاه سازی آن ها کوتاهی نکرد و در نامه ها و خطبه هایش، آن ها را به انحرافاتشان گوشزد نمود.[6] 6. تدریس و آموزش اخلاق اسلامی علی(ع) مانند سایر زما م داران نبود که تنها به حکومت داری خویش بیندیشد و از هدایت گری که مهم ترین وظیفه ی امامان است، غفلت نماید. به همین دلیل، نهج البلاغه، سرشار از ره نمودهای اخلاق نظری و عملی است. بیانات اخلاقی امام به جهان بینی و فرجام شناسی آن حضرت وابستگی معناداری دارد. غیبت نمودن مردم، مراء، لجاجت، خصومت، خشم، حسد، خودپسندی، حرص، کبر، آزمندی، دنیاپرستی، تنگ چشمی نمونه هایی از اخلاق ناپسند است که امام بدان پرداخته است.[7] خوش خویی، در اختیار بودن زبان، اقدام کردن به کارهای پسندیده، صبر و پایداری، راستی در گفتار، فروتنی، دانش و بردباری نمونه هایی از درس های اخلاق پسندیده ی امام علی(ع) است.[8] /[9] 7. تبیین فلسفی و عقلی حقایق امام علی(ع) در بیان حقایق الهی تنها به ذکر چند توصیه ی اخلاقی اکتفا نمی کرد؛ بلکه با روش عقلی و استدلالی به توصیف آن ها می پرداخت.[10] برای نمونه، در جهت اثبات وحدت ذاتی و تجزیه ناپذیری حق تعالی می فرماید: «هر آن که خدا را توصیف کند و صفاتش را زاید بر ذات بداند او را دو چیز انگاشته، و هرکس او را دو چیز می ا نگارد برای او جزء قائل شده و قائل به جزء، خدا را درست نشناخته است. و کسی که خدا را درست نشناسد به سوی او اشاره می کند، و کسی که به او اشاره کند او را در مکانی محدود دانسته است، و هر که او را محدود بداند او را شمرده و خدا منزه از این نسبت ها است.[11]» خوانندگان گرامی توجه دارند که اسلوبی که امام علی(ع) در مسائل توحیدی بیان می کند، کاملاً عقلی و استدلالی است. شکی نیست که این بیانات از آن علی(ع) است و با سند معتبر تاریخی و نیز یک نواختی سیاق این مطلب مستدل می گردد. امام در خطبه ی دیگری می فرماید:« خداوند با برتری و چیرگی و قدرت خود بر اشیا و پدیده ها، جدا از آن هاست و موجودات و پدیده ها نیز به این که تحت قبضه ی قدرت اویند و بازگشتشان به سوی او است جدا از او هستند، هر کس خدا را توصیف کند محدودش دانسته، و هرکه او را محدود بداند تحت شمارش در آورده و آن موجب بطلان ازلیّت الهی است».[12] و نیز می فرماید: «خداوند واحد و یگانه است اما نه واحدی عددی؛ همیشگی است لیکن نه در محدوده ی زمان، و پایدار است ولی نه به پشتوا نه ای».13 حضرت امیرالمؤمنین(ع) در مقام اثبات وجود خداوند سبحان و صفات الهی می فرماید: «آیات و نشانه های قدرت خدا، برهان قاطعی بر اثبات هستی او است، بلکه خود وجود او که در همه چیز تجلّی دارد و گواه هستی خویش می باشد. و شناخت او همان توحید و یگانه دانستن او است، و توحید واقعی، جدا دانستن او از مخلوقات است به این معنی که صفاتش را مغایر صفات آن ها بدانیم، نه این که کناره گیری و جدایی جسمانی مقصود باشد. او پروردگار و آفریدگار مطلق است و خود، آفریده و پرورده شده نیست. هرچه در ذهن تصور شود او بر خلاف آن است؛ چون آن چه به تمام ذات و حقیقت شناخته گردد، خدا نیست. او است که دلیل وجود خویش است و وسایل شناسایی را هم خود او فراهم آورده است.»[14]
امام(ع) درباره ی شناخت خداوند، تصریح می کند که «حق تعالی با حواس درک نمی گردد و به مردم، قیاس و تشبیه نمی شود. کیفیت او شناخته نمی شود. خِرَدها توان اندازه گیری او را ندارند و افکار و تخیلات از حریم کبریایی او دورند.[15] «چشم ها و حواس او را نمی بیند، ولی دل ها در پرتو ایمان واقعی و اخلاص، هستی او را درک می کنند، خداوند با اوصاف لطافت، غلظت و حجم توصیف نمی شود. خواست او بدون اندیشه و قصد صورت می گیرد. ظاهر است اما مستقیماً دیده نمی شود، ولی وجودش متجلی است»[16]. [1]. نهج البلاغه، خطبه ی 37 و 131.
[2]. همان، خطبه ی 56.
[3]. نهج البلاغه، نامه ی 62.
[4]. همان، خطبه ی 216.
[5]. نهج البلاغه، دعای 78.
[6]. همان، خطبه ی 29، 34.
[7]. نهج البلاغه، خطبه ی 140، حکمت 298، 225 و خطبه ی 86 و 16 و حکمت 228.
[8]. همان، خطبه ی 176و 23، حکمت 126، 113، 138، 248، 211، 222، 228، 113، 223.
[9]. سیـد مــحـمد مهدی جعفری، آمــوزش نهـج الـبلاغه، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشـاد اسـلامی، ص 323 ـ 392.
[10]. ر.ک: علامه سید محمد حسین طباطبایی، علی(ع) و فلسفه ی الهی، ترجمه ی سید ابراهیم سید علوی، نشر مطهر، زمستان 1379.
[11]. نهج البلاغه، خطبه ی اول.
[12]. نهج البلاغه، خطبه ی 152.
[13]. نهج البلاغه، خطبه ی 185.
[14]. احتجاج طبرسی، طبع دارالنعمان، نجف اشرف، ج 1، ص 299، به نقل از علی و فلسفه ی الهی، ص 69.
[15]. توحید صدوق، ص 79.
[16]. توحید صدوق، ص 308. بر گرفته شده از کاتب :جامعه علوی در نهج البلاغه آقای خسرو پناه
برچسبها: دوستی [ سه شنبه 85/5/17 ] [ 2:7 عصر ] [ حسین علی شیخ ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |